جدول جو
جدول جو

معنی باغ فیل - جستجوی لغت در جدول جو

باغ فیل
دهی است از دهستان دلگان بخش بزمان شهرستان ایرانشهر که در 115 هزارگزی جنوب بزمان بر کنار راه مالرو مندبه کوران قلعه در جلگه واقع است، ناحیه ای است گرمسیر و دارای 500 تن سکنه و آب آن از قنات تأمین میشود، محصول عمده آن غلات و خرما و لبنیات و شغل مردمش زراعت و گله داری و راهش مالرو است، طایفۀ بامری در آنجا سکونت دارند، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از باغ بین
تصویر باغ بین
بینندۀ باغ، آنکه به تماشای باغ برود، برای مثال باغ بین را چه غم که شاخ شکست / باغبان راست غصه ای گر هست (اوحدی - ۵۴۳)
فرهنگ فارسی عمید
دهی است از دهستان مرکزی بخش حومه شهرستان بجنورد در 8 هزارگزی شمال باختری بجنورد بر سر راه مالرو عمومی بجنورد به مانه واقع است، ناحیه ای است کوهستانی دارای آب و هوای معتدل و 1879 تن سکنه، آب آن از چشمه سار تأمین میشود، محصول عمده آن غلات و بنشن و شغل مردمش زراعت و مالداری و راه آن مالرو است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(نَ)
دهی است از دهستان حومه شهرستان کرمانشاه که در یک هزارگزی شمال شهر کرمانشاه برکنار شوسۀ کرمانشاه به طاق بستان در دشت واقع است. ناحیه ای است سردسیر و دارای 510 تن سکنه. آب آنجا از قنات و فاضلاب شهر تأمین میشود. محصول عمده آن غلات و سبزیها و حبوب و صیفی و چغندرقند و شغل مردمش زراعت است، عده ای از ساکنان نیز کارگر کارگاه های نفت کرمانشاه میباشند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
دهی از دهستان میان ولایت بخش حومه شهرستان مشهد، دارای 70 تن سکنه، آب آن از قنات، محصول آن غلات است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(فِ)
آنکه رفتارزاغ دارد، مجازاً، بدفعل:
از آن زاغ فعلان گه شبروی
ز صف کلنگان فزون آمدیم.
خاقانی.
و رجوع به زاغ رو و زاغ شود
لغت نامه دهخدا
(لِ)
چهل و دومین سال سلطنت نوشیروان (که مقارن 572-573 میلادی است). زیرا هیچ سالی به اندازۀ آن سال مشحون از آثار بسیار مهم نبوده است لذا اعراب آن سال را ’سال فیل’ خوانده اند. رجوع به تاریخ ادبیات ادوارد براون ج 1 صص 255- 257 و ص 656 و رجوع به عام الفیل شود
لغت نامه دهخدا
(بِ)
: بورسیپا شهری بود که رب النوع نبو در آن دارای پرستشگاه بود، بعدها در نزدیکی همین شهر، مردوک خداوند بزرگ بابلیها پرستیده شدو بعد در همانجا شهر نامور باب ایل، بابل (در خدا) بوجود آمد. (فرهنگ ایران باستان چ اول ج 1 ص 119)
لغت نامه دهخدا
ده کوچکی است از دهستان بهرآسمان بخش ساردوئیۀ شهرستان جیرفت در 36هزارگزی جنوب ساردوئیه، 13هزارگزی خاور راه مالرو بافت - ساردوئیه، دارای 5 تن سکنه، (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان پشتکوه بخش نیر شهرستان یزد که در 24 هزارگزی شمال باختر نیر و در 20 هزارگزی شمال جادۀ نیر به ابرقو واقع است، ناحیه ای است کوهستانی با آب و هوای معتدل و 596 تن سکنه و آب آن از قنات تأمین میشود، محصول عمده آن غلات و بادام و زردآلو و هلو و توت و شغل مردمش زراعت و صنایع دستی زنان کرباس بافی وراهش فرعی است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
لغت نامه دهخدا
(غَ مَ دَ / دِ)
بینندۀباغ، تماشاگر باغ، آنکه بدیدن باغ رود:
باغ بین را چه غم که شاخ شکست
باغبان راست غصه ای گر هست،
اوحدی
لغت نامه دهخدا
دهی است جزء دهستان حومه بخش کرج شهرستان تهران که در 5 هزارگزی شمال خاور مرکز بخش و در کنار راه چالوس واقع است، ناحیه ای است سردسیر با 70 سکنه و از رود خانه کرج مشروب میشود، باغهای میوه و قلمستان دارد، شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است، زیارتگاهی بنام پیر دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
(غِ)
باغی است در فین نزدیک کاشان و آب چشمۀ فین از میان آن میگذرد و آنرا باغ شاه نیز نامند. طول باغ از مشرق به مغرب 157 گز و عرض آن از شمال بجنوب 144 گز است و مجموع مساحت آن 22608 گز مربع است. در وسط باغ بنای دو طبقه ای وجود دارد که حوض بزرگ ’جوش’ در میان آن ساخته شده است. چهار شاه نشین یا چهار صفه روبه چهار سمت گشاده و باز است. حوض جوش حوضی است که آب بوسیلۀ مجراهای زیرزمینی از کف آن بالا می آید و حالت جوشش بخود میگیرد. بنای باغ و عمارت وسط آن بشرحی که در ’نامۀ خسروان’ اشاره شده از آثار شاه صفی (1038- 1052 هجری قمری) است. در زمان فتحعلیشاه هم چهار طاق زیبائی در کنار حوض ساخته اند و بر سقف چهار طاقی صورت بندبازان دوران خاقان را نقاشی کرده اند. حوض جوش دیگری در زمان محمدشاه ساخته و کف آن فواره های کوچک نصب نموده اند. مظهر چشمۀ بزرگ فین بیرون باغ است و در زمان شاه سلیمان صفوی یک حوض تقسیم آب در آنجا ساخته اند که بهمین مناسبت این چشمه را چشمۀ سلیمانی نیز میخوانند. (از مقالۀ مصطفوی، مجلۀ اطلاعات ماهانه شمارۀ 77 ص 12). عمده شهرت این باغ در آن است که مرد نامی ایران امیرکبیر را در حمام باغ واقع در شمال شرقی بامر ناصرالدین شاه قاجار رگ زده اند
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان توابع ارسنجان بخش زرقان شهرستان شیراز که در 74هزارگزی خاور زرقان و یک هزارگزی راه فرعی ارسنجان به کربال در جلگه واقع است، ناحیه ای است دارای آب و هوای معتدل و 56 تن سکنه و آب آن از قنات تأمین میشود، محصول عمده آن غلات و چغندر و شغل مردمش زراعت وراهش مالرو است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان ارزوئیۀ بخش بافت شهرستان سیرجان که در 88 هزارگزی جنوب بافت بر سر راه مالرو خبر به ده سرد واقع است و8 تن سکنه دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(فِ)
دهی است از دهستان دروفرامان بخش مرکزی شهرستان کرمانشاهان که در 17 هزارگزی خاور کرمانشاه و 3 هزارگزی جنوب راه قدیم کرمانشاه به بیستون در دامنه و دشت واقع است. ناحیه ای است سردسیر و دارای 620 تن سکنه و آب آنجا از چاه و قنات تأمین میشود. محصول عمده آن غلات دیم و لبنیات و شغل مردمش زراعت وگله داری و راهش مالرو است. تابستان از راه قدیم میتوان اتومبیل برد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(فَ)
دهی است جزء بخش کن شهرستان تهران که در 5 هزارگزی جنوب خاوری مرکز بخش و 6 هزارگزی شمال راه شوسۀ تهران به قزوین در دامنه واقع است. ناحیه ای است سردسیر و دارای 295 تن سکنه و آب آن از قنات تأمین میشود. محصول عمده آن غلات و انار و انجیر و میوه و شغل مردمش زراعت است. از راه فرعی کن نزدیک حسن آباد میتوان باین قریه ماشین برد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
(غِ مِلْ لی)
نام باغی که در محل قدیم میدان مشق در مرکز تهران تأسیس یافت و گردش گاه عمومی بود. اما در سالهای اخیر آنرا برای ایجاد ساختمانهای شهربانی کل کشور و وزارت امورخارجه و موزۀ ایران باستان و چند ساختمان دیگر تقسیم کردند و از صورت باغ خارج ساختند. هنوز سر در باغ مذکور که شبانگاهان در آنجا نقاره کوفته میشد باقی مانده است
لغت نامه دهخدا
تئودور، شاعر فرانسوی است متولد سال 1823 و درگذشته به سال 1891 میلادی او پیروی از مکتب ویکتور هوگو و آلفرد دوموسه و تئوفیل گوتیه میکرده است، پارچه و یا نخی که بدان هر چیزی را بندند، بسته و توده از هرچیز، چون بسته و تودۀ کاغذ و امثال آن، مأخوذ از فرانسوی، گروه و دسته ای که هدف و مقصود خاص دارند، جمعی که گرد هم آیند و برای انجام دادن کاری هریک وظیفه ای بعهده گیرند، مثل، باند قاچاقچی، باند هروئین ساز و هروئین فروش، باند بچه دزدها و ... باندبازی، دسته بندی، باریکه ای آسفالت شده از زمین فرودگاه که هواپیما بر آن فرود آید
لغت نامه دهخدا
(گُ)
دهی است از دهستان مرغک بخش راین شهرستان بم که در 63 هزارگزی جنوب خاوری راین و 13 هزارگزی خاور راه شوسۀ جیرفت به بم واقع است. ناحیه ای است کوهستانی و سردسیر و دارای 107 تن سکنه. آب آنجا از رودخانه تأمین میشود و محصول عمده آن غلات و لبنیات و شغل مردمش زراعت و گله داری وراهش مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(غِ شَ)
دهی است از دهستان کنار رودخانه و فرقان بخش حومه شهرستان ساوه که در 9 هزارگزی خاور مرکز بخش و بر کنار راه شوسۀ ساوه به قم و تهران واقع است. ناحیه ای است دارای آب و هوای معتدل و 731 تن سکنه و آب آن از قنات تأمین میشود. محصول عمده آن غلات و بنشن و انار و شغل مردمش زراعت و کرباس و جاجیم و گلیم بافی و راهش ماشین رو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
(غِ سَ / سِ)
باغی بوده است به هرات: آن پادشاه پاک اعتقاد (میرزا بابر) در 25 شعبان سنه ستین و ثمانمایه (860 هجری قمری) بعزم طواف مرقد مطهر مشهد مطهر امام عالی گهر علی الرضا بن موسی بن جعفر از باغ سفید به باغ مختار تشریف برده و ماه صیام در آن مقام باداء طاعات و قضاء واجبات گذرانید. (از حبیب السیر چ خیام ج 4 ص 56). دیگر از عمارات او (ملک غیاث الدین) ، در جوار باغ سفید، خانقاهی بزرگ باتمام رسانید. (روضات الجنات فی اوصاف مدینه الهرات، ج 1 ص 507). خواجه کمال الدین محمود ساغرچی بسواد هرات رسیده سادات و قضاه و... مراسم استقبال بجای آوردند... و امیر نجم الدین در باغ سفید فرود آمد. (از حبیب السیر چ خیام ج 4 ص 515). باغ سفید محل پاسبانی ازبک بوده، دورمیش خان جمعی از مبارزان شاملو رابدان صوب فرستاد و در باغ سفید فیمابین قتال عظیم بوقوع پیوست. (عالم آرای عباسی ص 50). و رجوع به باغ سپید شود
لغت نامه دهخدا
(غِ رَ)
باغ بدیع. کنایه از بهشت عنبرسرشت. (برهان)
لغت نامه دهخدا
(غِ مِلْ لی)
نامی که به گردشگاههای عمومی مراکز شهرها که معمولاً توسط شهرداری ها تأسیس و اداره میشود دهند. پارک شهر. تفرجگاههای عامه در شهر
لغت نامه دهخدا
تصویری از زاغ فعل
تصویر زاغ فعل
زاغروش سیه دل بد کردار آنکه رفتار زاغ دارد، بد فعل بد کردار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از با سیل
تصویر با سیل
یکنوع باکتری مانند میله باریک است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از با فضل
تصویر با فضل
برتر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زاغ فعل
تصویر زاغ فعل
((فِ))
مجازاً بدکردار
فرهنگ فارسی معین
نوعی پیمانه ی دستی، در آبدنگ و آسیاب ها پیمانه ای با ظرفیت
فرهنگ گویش مازندرانی
آستین آلوده به لجن و گل و لای
فرهنگ گویش مازندرانی
بواسیر
فرهنگ گویش مازندرانی